https://srmshq.ir/gcuy4f
در شماره قبلی سرمشق در گفتوگویی به تأثیرات آموزشهای مهم به والدین برای فراهم کردن محیطی امن در خانه پرداختیم... بعد از انتشار آن شماره بود که دادگاه کیفری یک شهرستان کرمان مردی را به جرم قتل پسر نه سالهاش به زندان محکوم کرد. حالا شاید با اخباری که این روزها از خشونتهای خانگی و همسرکشی و فرزندکشی و والدین کشی میشنویم خیلی جدیتر باید به این موارد پرداخته شود. گفتوگوی ما با دکتر افسانه ابراهیمی، روانشناس پیرامون همین موضوع بود. اینکه چه عواملی وضعیت فعلی را برای ما به وجود آورده است که با حجم بالایی از پروندههای ورودی به سیستم قضایی با موضوع خشونت و خشونتهای خانگی مواجه هستیم...
به نظر شما خشونتهای شدیدی که در خانه، اعضای یک خانواده نسبت به هم اعمال مینمایند چه معنایی میتواند داشته باشد و نشانۀ چیست؟
ابتدا تعریفی از خشونت داشته باشم که صرفاً به معنای کتک و خشونت جسمی و ضرب و شتم نیست و گاهی خشونت عاطفی و نادیده گرفتن و عدم توجه است گاهی خشونت کلامی و فحاشی و حتی سکوت و بیمحلی است. گاهی خشونت جسمی است و گاهی خشونت مالی. مهمترین دلیل خشم در ایران در ناتوانی کلام در بیان خواستهها و بعد مشکلات روحی افراد و در اولویت نبودن است که بعد از سالها خودش را نشان میدهد. آموزشهای نادرست سالهای اولیه زندگی که هر چیزی را میخواهیم به زور و بدون منطق و بعضاً با خشونت و قدرت به دست میآوریم و تا میتوانیم دیگری نادیده گرفته میشود و حتی این موضوع مایۀ افتخار به حساب میآید که گفتم ریشه در فرهنگ و آموزش نادرست دارد و به این امر هیچگاه پرداخته نشده است.
هر از گاهی خبری منتشر میشود که باعث تعجب میشود. قتل فرزند توسط والدین، قتل والدین توسط فرزند، قتل خواهر یا برادر و... در وهله اول ناموسی بودن چنین قتلهایی به ذهن متبادر میشود اما به نظر میرسد اخیراً مسائل اقتصادی و شرایط حاد روانی افرادی که در خانواده مرتکب قتل میشوند هم مؤثر است... در این مورد چه نظر و تحلیلی دارید و چه باید کرد؟
اکثراً این اتفاقات به دلیل بیماریهای روانی و تابوهای اشتباه فرهنگی و حس کنترلگرایانه و مالکانه نسبت به خانواده است و همچنین عواملی چون مصرف موارد مخدر و خصوصاً صنعتی و توهمزا و عدم پایبندی به ارزشهای اخلاقی و انسانی، آسیبهای دوران کودکی، نداشتن مهارت فردی و اجتماعی و سرکوب هیجانات و عواطف اتفاق میافتد که همیشه پیشگیری و آموزش و بالا بردن سطح آگاهی و مصرف به موقع دارو بالاترین اثر را پیشگیری دارد. اقتصاد پویا و امن، بهداشت و آموزش برای افزایش سطح سلامت روان، مقابله بهجا با وقوع جرائم و ورود به موقع قانون و شناسایی افرادی که برای دیگرتان مخاطراتی را ایجاد میکنند و افزایش آموزش از طریق رسانهها میتواند چنین مواردی را تا حد معقولی کاهش دهد.
مدتهاست که کار تشکیل پروندههای روانشناختی افراد مرتکب جرائم خشن را بر عهده دارید و مطالعات زیادی در این زمینه دارید. تحلیل شما از دلایل ارتکاب چنین جرائمی چیست و کدام مسائل بیشترین تأثیر را در ارتکاب چنین جرائمی را به وجود میآورد؟
عوامل اقتصادی و فقر و بیکاری در کنار اختلالات روحی و روانی شامل افراد اسکیزوفرنی و پارانوئید عوامل اصلی رخداد جرائم بودهاند.
خانوادهها در مواجهه با اعمال خشونت غیرعادی عضو یا اعضای دیگر خانواده چه رویه و رفتار و مراقبتی باید در پیش بگیرند؟
با توجه به کمرنگ شدن نقش آموزش تربیتی خصوصاً آموزشهای جنسی و مهارتی در خانه و مدارس ما امروزه متأسفانه تجاوزهای جنسی به کودکان و محارم را زیاد شاهدیم و همچنین لمس و همجنسگرایی در مدارس. همچنین آمار خودکشی در همین شهر کرمان نگرانکننده است که اینها عواقب ناآگاهی والدین و روان ناسالم و عدم مراجعه برای درمان دارویی و غیر دارویی را نشان میدهد.
با توجه به اینکه نوعی فرهنگ در جامعه غالب شده که در کار هم دخالت نکنیم و... اگه در اطرافمان یا حتی نزدیکانمان مواردی از خشونتهای خانگی دیدیم هر چند کوچک چه عکسالعملی باید داشته باشیم؟
قطعاً موارد مهم و مجرمانه را باید به پلیس و سیستم قضایی و وکلای دادگستری معرفی نماییم و موارد روحی و رفتاری را به روانشناس معرفی کنیم و چون ممکن است همه هزینه این خدمات را نداشته باشند دولت باید آگاهی عمومی را بالا ببرد و برای این خدمات مثل بیماریهای جسمی بیمه تعریف کند تا هزینه پرداخت گزاف نباشد.
چه تأثیر و آسیبهایی این خشونتهای خانگی به وجود میآورند؟
مهمترین تأثیر در کودکان و گرایش آنها به مواد مخدر و الکل است و روی زنان و گرایش آنها به جدایی و رفتن به سمت زندگی با روابط نادرست برای جبران عاطفۀ نداشته و بهتدریج به وجود آمدن مشکلات بیشتر و حتی بزهکاری...
جامعه و سیستم آموزشی چه نقشی میتوانند در مواجهه و کنترل این آسیبها ایفا کنند؟
جامعه باید اعتماد اجتماعی را در کنار آموزش رایگان و درمان و غربالگری افراد بهصورت قانونمدار فراهم کند و از تمامی حوزههای حقوقی و روانشناسی، بهزیستی، شهرداری و... بهره ببرد و مسائل ابتدایی مثل اقتصاد و شغل و رفاه و شادی فراهم کند تا این حوادث و خشونتها به حداقل برسد.
https://srmshq.ir/ydpx26
اطفال و نوجوانان نهالهای به ثمر ننشسته جامعه که تحت تأثیر شرایط رشد مییابند و در بزرگسالی خود را به جامعه نشان میدهند. حمایت و وضعیت آنها به دلایل مختلف بسیار حائز اهمیت است و شاید بتوان گفت رفتارهای کوچکی که از نظر افراد جامعه مهم نیست در رابطه با اطفال و نوجوانان اهمیت پیدا کند. خوشبختانه قانون جدید حمایت از اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ دایره حمایت از ایشان را وسیع کرده است که اگرچه در جاهایی آرمانی به موضوع نگریسته است و ممکن است با وضعیت کنونی جامعه همخوانی نداشته باشد ولیکن اثرات مثبت خود را در بلندمدت خواهد گذاشت. این قانون وضعیتهایی را تعریف کرده است که اگر طفل در آن وضع قرار گیرد عنوان وضعیت مخاطرهآمیز میگیرد؛ و در تعریف وضعیت مخاطرهآمیز بیان شده است: «وضعیتی که حیات یا سلامت جسمی یا روانی طفل و نوجوان بهشدت تهدید و در معرض آسیب قرار گیرد، به نحوی که مداخله فوری و چارهجویی را ایجاب نماید. قابلتوجه است همین قانون بیتوجهی افراد به کودک یا نوجوانی که در وضعیت مخاطرهآمیز قرار دارد و عدم اعلام آن به مراکز مربوطه را جرم دانسته است.» البته عدم اعلام جرم یا شروع به جرم نیز جرم انگاری شده است.
قانون حمایت از اطفال و نوجوانان جدید به آموزش که در جزم شناسی به عنوان یکی از راههای پیشگیری از وقوع جرم شناخته است توجه ویژهای داشته است. این قانون علاوه بر اینکه آموزش و پرورش را ملزم کرده که چند بار در سال اسامی افراد که به سن تحصیل رسیدهاند را بررسی کند. آن وزارت را ملزم به معرفی دانش آموزان ترک تحصیلی به دادستانی یا دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان کرده است. برای والدین یا اولیا یا افرادی که وظیفه نگهداری از طفل یا نوجوان بر عهده آنهاست و از ثبتنام و فراهم نمودن تحصیل امتناع میکنند یا از تحصیل کودک یا نوجوانی جلوگیری میکنند مجازات در نظر گرفته است و حتی اگرچه فرار از مدرسه و ترک تحصیل به تنهایی جرم نیست اما مستقلاً برای معاون آن عمل مجازات در نظر گرفته شده است.
همانطور که گفته شد قانون حمایت از اطفال و نوجوانان جدید رفتارهایی را جرم انگاری کرده است که سابقاً جرم نبوده علاوه بر موارد فوق از شایعترین آنها میتوان به سهلانگاری منتج به فوت یا قطع عضو و از بین رفتن حواس و عضو و جراحات و یا آزار جنسی اشاره کرد و مورد دیگر آزار جنسی کودک یا نوجوان است. اعم از آزار تماسی یا غیر تماسی اعم از به عنف یا غیر عنف توسط محارم یا غیر محارم نسبت به طفل یا نوجوان در صورتی که در قوانین دیگر مجازات شدیدتر نداشته باشد و رفتارهایی دیگری که توصیه میشود برای اطلاع از آنها به فصل سوم قانون حمایت از اطفال و نوجوانان مراجعه شود.
مجازات جرائم تعریف شده از نظر شدت وقوع جرم به درجه ۳ تا ۸ تقسیم شده است. به عنوان مثال مجازات جرم مطلق قاچاق طفل یا نوجوان با هدف فحشا حبس درجه ۳ است و در اختیار قرار دادن دخانیات جزای نقدی درجه ۸ را در پی دارد نکته حائز اهمیت در خصوص جرائم این قانون این است که در برخی موارد والدین بودن مرتکب از عوامل مشدده است بهعنوان مثال ارتکاب آزار جنسی نسبت به طفل یا نوجوان معامله راجع به طفل یا نوجوان قاچاق اطفال و نوجوانان خرید و یا فروش اعضای آنها توسط والدین سبب تشدید مجازات با حداقل میانگین میان حداقل و حداکثر مجازات آن جرم میگردد.
با این وجود در بعضی دیگر از جرائم اولیا یا والد بودن مرتکب از عوامل مخفف است به عنوان مثال بیتوجهی منجر به فوت جراحت قطع عضو و یا از بین رفتن حواس اگر توسط غیر والدین رخ دهد مرتکب به دیه و مجازات تعزیری مربوطه محکوم میگردد. ولیکن اگر مرتکب والد باشد تنها به مجازات تعزیری محکوم میگردد. همچنین در این مورد و در جرم عدم ثبتنام برای تحصیل و معاونت در فرار طفل یا نوجوان با تأیید مددکار اجتماعی والدین یا اولیا میتوانند از نظامهای تعویق صدور حکم، تعلیق اجرای مجازات و تعلیق تعقیب بهرهمند گردند.
جرم انگاری بسیاری از رفتارهای فوق و یا تشدید آنها با وجود فضای مجازی شاید تلنگری باشد برای والدین مخصوصاً در مواردی که آنها از اطفال و نوجوانان در این فضا برای جذب فالوور و درآمد بهرهکشی میکنند البته این امر پیش از هر چیز به آگاهسازی نیاز دارد که به نظر میآید با وجود تعریف وظیفه برای صدا و سیما در این قانون در خصوص اجرایی شدن آگاهسازی کوتاهی شده است.
قانون حمایت از اطفال و نوجوانان برای سایر نهادها نیز وظایف و اختیاراتی در نظر گرفته است که این نهادها عبارتند از ۱. قوه قضاییه ۲. سازمان بهزیستی ۳. پلیس ۴. سازمان زندانها ۵. وزارت آموزش و پرورش ۶. وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی سازمان ۷. صدا و سیما که موارد ۳ تا ۷ بیشتر وظیفه اطلاع دادن و همکاری با دو نهاد اول را بر عهده دارند و این قانون بیشترین اختیارات و وظایف را برای قوه قضائیه تعریف کرده است.
طبق این قانون قوه قضاییه موظف به تشکیل دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان و بالتبع در سطح استان و شهرستان است که در صورت عدم تشکیل این دفتر در سطح شهرستان دادیار حامی آموزش دیده به امور اطفال و نوجوانان از نظر دادستان شهرستان رسیدگی میکند. از سویی میتوان گفت بیشترین اختیار و وظیفه برای دادستان تعریف شده است. حسب این قانون دادستان رأساً و بدون تصمیم دادگاه خانواده میتواند در خصوص خروج طفل و نوجوان و نگهداری او در محیط امن دستور موقت صادر کند همچنین علاوه بر موارد ماده ۶۴ قانون آیین دادرسی کیفری با گزارش ساده از جانب فردی ناشناس و یا گزارش بهزیستی و مددکار اجتماعی تعقیب را شروع کند.
دادگاههای کیفری و دادگاه خانواده نیز علاوه بر اختیارات و صلاحیت عام حسب این قانون اختیاراتی دیگر نیز دارند. بدین شرح که دادگاه کیفری در حین رسیدگی به جرائم اطفال و نوجوانان اگر متوجه شود که بزهکار بزه دیده نیز واقع شده است رأساً به آن جرم رسیدگی میکند. همچنین در حین رسیدگی به جرائم میتواند والدین را به شرکت در کلاسهای آموزشی در مورد نحوه رفتار با طفل و نوجوان ملزم کند. دادگاه خانواده نیز میتواند در حین رسیدگی به حضانت و قیمومیت و سلب ولایت والدین را به شرکت در این کلاسها ملزم کند. همچنین میتواند در خصوص نگهداری دستور موقت صادر کند.
تشکیل دفتر حمایت از اطفال و نوجوانان و تعریف وظایف جدید برای قوه قضاییه در راستای حمایت از اطفال و نوجوانان گامی نو است که مهمترین اثر آن میتواند کاهش بزه دیده واقع شدن اطفال و نوجوانان و حتی پیشگیری از بزهکاری آنها در آینده باشد. امید است که آحاد مردم علیالخصوص خانوادهها بهعنوان جامعه کوچک بیش از پیش به اطفال و نوجوان و حقوق آنان توجه کنند چرا که آینده جامعه با دستان آنها ساخته میشود.
https://srmshq.ir/vsw63n
در جلسه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ مجلس شورای اسلامی، معاون حقوقی رئیسجمهور درخواستِ فوریت براى اصلاحِ قانون مشاغلِ حساس در بخشِ تابعیتِ قهرى را نمود كه موردِ اجابت قرار نگرفت اما موجب شد كه براى چندمین بار هیاهوى بحثِ مدیرانِ دو تابعیتی یا كسانى كه فرزندانشان تابعیتِ كشورِ دیگرى را دارند، داغ شود بحثى كه سابقه طولانى دارد.
در اوایلِ انقلاب شكوهمند اسلامى، بعضى افراد كه ادعاى آتشینِ غربستیزی داشتند مانند مرحوم خلخالى صحبتهایی جهتِ محدودیت و ممنوعیتِ مدیرانى كه بهنوعی ارتباط با كشورهاى دیگر داشتند، مطرح میکردند.
یعنى كسانى كه یا مدتها در كشورهاى دیگر سكونت داشته یا تحصیل میکردند یا كسانى كه همسرانى خارجى اختیار كرده بودند بهطوری که حتى شهید چمران كه همسرى خارجى داشت هم موردِ این طعنهها قرار میگرفت.
البته نوبت به قانونگذاری نرسید و به مرور زمان عیار همه مشخص شد و خودبهخود دلسوزان واقعى از مدعیان جدا شدند و روزبهروز بر اقتدارِ كشور و نظام افزوده شد.
تا اینکه در چند سال اخیر گاهى اوقات خبرِ یك فسادِ مالى و فرارِ مدیرانِ متخلف به خارج از كشور منتشر میشد و از همین زمان مسئلهای به نامِ ((مدیرانِ دو تابعیتى)) موسوم شد. یعنى مدیران ایرانى كه تابعیتِ یك كشورِ دیگر را هم داشتند و در صورت تخلف و فرار به آنجا به عنوان تبعه از حمایتِ آن كشور برخوردار میشدند.
مجلس دوازدهم براى چارهاندیشی دست به قانونگذاری زد البته وضعِ قانونى كه در آن صبغۀ شعار بر كارشناسى غلبه داشت و قانونى تحتِ عنوانِ نحوۀ انتصابِ مدیران در مشاغلِ حساس در مهرماه١٤٠١از تصویب گذشت. بدین نحو كه افرادى كه خود یا همسر یا فرزندانشان تابعیتِ كشورِ دیگرى را داشته باشند از تصدى مشاغلِ حساس مانند وزارت ممنوع هستند.
این قانون نه فقط ناظر به شخصِ مدیر كه ناظر به تابعیتِ همسر و فرزندان وى هم میشد و برخلاف اصلِ عقلى و نَقلى شخصى بودنِ حِرمان و محدودیت، چنانچه حتى فرزندِ یك مدیر بهصورت قهرى هم تابعیتِ دیگرى داشته باشد، آن مدیر محروم میشود!
توضیح اینكه اخذِ تابعیت، گاهى بهصورت ((قهرى)) است یعنى بدون اِراده و اِقدام، تابعیتِ یك كشور بر یك فرد قرار میگیرد. بهویژه در كشورهایی كه از سیستمِ خاك پیروى میکنند، همینکه فردى-ولو از پدر و مادر خارجى- در آن كشور متولد شود، تبعه آن كشور خواهد شد.
یا مثلاً در كشورهایی كه تابعیتِ زن تابعِ شوهر است، با ازدواج تابعیتِ قهرى به زن داده میشود.
اینك فرض بفرمایید یك شخص براى تحصیل سالها در یك کشور خارجی سكونت داشته و فرزندش در آنجا به دنیا آمده و قهراً تبعه آن كشور شده است، آیا روا است استفاده از تخصص و مدیریتِ این پدر با ممنوعیت مواجه گردد؟! صرفاً به این گناه كه فرزندش در كشور دیگرى به دنیا آمده و این فرزند هنوز به سنِ رشد هم نرسیده است!
براى مثال دخترِ بزرگوارِ سردارِ دلها همسرى لبنانى دارد، آیا این امر دلیلِ درستى جهتِ محدودیتِ ایشان براى مشاغلِ حساس است؟! در فرضى كه قانونِ لبنان تابعیتِ شوهر را قهراً به زن بدهد، یعنى حتى آن سردارِ عزیز هم با این قانون از مشاغلِ حساس ممنوع میشد!
چه بسیار علماى بزرگى كه مقیمِ نجف بوده و همسرانى عراقى دارند و چه عزیزانِ مدافعِ حَرَم كه همسرانى سوریه اى یا لبنانى اختیار کردهاند. به حكمِ قانونِ كنونى همۀ این بزرگواران از تصدى به مشاغلِ حساس ممنوع هستند!
از طرفى از آنجا كه بِنا بر جذبِ نیروهاى متخصصى است كه در ایران نیستند، این قانون نقضِ غرض است.
لذا اگرچه فوریتِ اصلاحِ این قانون به تصویب نرسید اما طى روالِ عادى بررسى خواهد شد و انشاءالله نمایندگانِ ملّت، با نگاهى كارشناسانه و به دور از سیاسى بازى و شُعار، نواقصِ این قانون را اصلاح و مرتفع نمایند.
کارشناسی علوم تربیتی
https://srmshq.ir/ifqk46
خانه، جایی که ساعتها از زمان و وقت خود را در آن سپری میکنیم و با وجود اینکه گاهی هوس میکنیم از آن دور شویم و دلمان از ماندن در خانه میگیرد باز هم هرجا که باشیم بعد از مدتی دلمان لک میزند برای برگشتن و لم دادن روی تخت خواب شخصیمان برای رسیدن به آرامش برای آبیاری گلدانهایمان و هزار و یک چیز دیگر از گوشه و کنار خانه که هیچ جایی حتی زیباترین جاهای دنیا نمیتواند جای آن را برایمان بگیرد.
محیط خانه محیطی است که با تغییرات کوچک ما با جابهجایی وسایل تزیین بخشی از منزل خرید دیوارکوبها و کاغذدیواریها روح تازهای مییابد و آرامش و حس بهتری را به ما هدیه میدهد حتی تغییرات بسیار کوچک احساس خوشایند بزرگی را برایمان رقم میزند. خصوصاً این روزها که بازار کسب و کارهای تغییرات دکوراسیون منازل بسیار گرم شده و با تغییرات اساسی جلوههای بسیار زیبایی به محیط میدهند طوری که از یک محیط ساده و قدیمی یک طرح شیک و امروزی تحویل میدهند جوری که اصلاً شباهتی با قبل ندارد و این همه تغییر گاهی باورکردنی نیست.
در کنار این همه توصیفات زیبا جلوه دیگری هم از محیط خانه میبینیم و میتوانیم احساس کنیم که غیرقابلانکار است. در خانههایی که خبری از عشق و محبت نیست و دعوا و جروبحث افراد خانواده، تحمل آن محیط را غیرممکن میسازد و یا مرگ فرد عزیزی از خانواده که سایر افراد منزل در تکتک بخشهای خانه با او خاطره داشتهاند همه و همه گاهی آنقدر شرایط را سخت میکند که اعضا گاهی تصمیم میگیرند علیرغم همه خاطراتی که سالها با محیط داشتهاند آن را ترک کنند و گاه بعد از سالها حاضر نیستند حتی بار دیگر به آنجا بازگردند و حال و هوای آن سالها را برای خود زنده کنند...
در کنار همه این توصیفات به نظر من زیباترین و سبزترین خانه تعلق دارد به پدربزرگها و مادربزرگها آرامشی را که در آنجا میتوان تجربه کرد در هیچ جایی نمیتوان حس کرد هنوز هم هروقت تصمیم میگیرم کمی به آرامش برسم گزینهای که به آن فکر میکنم خانه مادربزرگم است و نوشیدن یک فنجان چای کنار او را ترجیح میدهم به تمامی تراپیهای دنیا ...
حیاط سرسبز مادربزرگ و آن تخت قدیمی گوشه حیاط نشستن کنار مادربزرگ و ساعتها با او از زمین و زمان حرف زدن تماماً خاطرات شیرینی را برایم رقم میزند که از کودکی تا به امروز نظیرش را نتوانستم تجربه کنم.
احساس میکنم بخشی از آرامش خانه برمیگردد به اعضای آن خانه، گاهی خانهای بسیار بزرگ و زیبا را میبینیم اما چون اعضای خانه در ارتباطگیری با دیگران ضعیف عمل میکنند افراد حاضرند حتی سالهای متمادی به آن خانه قدم نگذارند؛ و من فکر میکنم اعضای یک خانه مانند روح محیط، عمل میکنند و میتوانند یک خانه را پر از نشاط و یا نقطه مقابل آن سیاه و تاریک جلوهگر کنند.
عنوان این فصل از سرمشق مرا یاد دکلمه زیبای خسرو شکیبایی از سریال خانه سبز میاندازد و جملاتی که او از خانه بیان میکند و تکتک جملات روح را نوازش میدهد آنجا که میگوید:
به نظر من یه خونه هرجایی میتونه باشه
میتونه بالای یه ساختمون بلند باشه
میتونه تو یه کوچۀ قدیمی که زیر یه بازارچه هست یاشه
میتونه بزرگ یا میتونه کوچیک باشه
میتونه برای هرکی مفهومی داشته باشه
یا هر رنگی داشته باشه
میتونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه
میتونه رنگ قرمز یا به رنگ ….
ولی من ینی بهتر بگم ما
معتقدیم خونه هرچی که باشه
باید سبز باشه بله سبز و همیشه سبز...
راستی خانه امن و پر آرامش برای شما کجاست؟!
https://srmshq.ir/d6r7ov
آبان ماه چند سال قبل، یک روز از روزهای خوب پاییزی معلمی کوچک به نام علی به من درسی داد که راهنمایی برای کلاسهای بعدی من شد.
علی بچهای شیطون و پر شر و شور بود که با هر بار شیطنت میخندید و تذکرهای مداوم من برای ساکت شدنش فایدهای که نداشت هیچ اوضاع را وخیمتر میکرد به نحوی که سر و صدایش مانع تمرکز سایر همکلاسیهایش میشد.
یک روز که علی با آن صورت گرد سبزه و چشمان قهوهایاش در حال آتش سوزاندن در کلاس بود با خود فکر کردم این شور و شیطنت نباید به هدر رود. یک آن به ذهنم رسید از این هیجان به نفع کلاس استفاده کنم و به او پیشنهاد دادم که ایدههایش را برای نوآوری و خلاقیت بیاورد و موضوع درس را به بچهها توضیح دادم و گفتم امروز مدیر خلاقیت علی است. انگار این حرف من یک جایزه بزرگی بود برایش، چشمانش برق زد و شروع کرد پیشنهاداتش را ارائه کردن.
این بیش فعالی علی بود که سبب شده بود ایدههای نابی به ذهنش برسد البته بازیهایی هم خودش ایده پردازشان بود را به اتمام نمیرساند و وسط یک بازی ایدهای جدید به ذهنش میرسید و ارائه میکرد با این حال در حل معما بسیار خوب عمل میکرد.
آن روز کلاس درس به فضایی پر از هیجان و فعالیت تبدیل شد و علی کوچک نهتنها انرژی خود را به نحو مسلطی هدایت کرد بلکه به دانش آموزان دیگر نیز الهام بخشید.
در پایان روز من به این فکر کردم چقدر مهم است که به جای مقابله با کودکان بیشفعال ویژگیهای مثبتشان را کشف و به آنها فرصتی جهت ابراز خود بدهیم.
دانشآموزان بیشفعال، با انرژی بیپایان و هیجانی فراوان، همانند شعلههایی هستند که پیوسته میسوزند و نور میافشانند. این کودکان، با شور و شوقی زایدالوصف، در جستجوی تجربههای نو و ماجراجوییهای جدید هستند. هرچند گاهی اوقات ممکن است رفتارهای آنان چالشی برای معلمان و والدین باشد، اما نباید فراموش کرد که در دل این هیجانات، نبوغی نهفته است که تنها نیاز به هدایت و درک دارد. در کلاس درس، آنها ممکن است مانند نسیمی باشند که آرامش فضا را به چالش میکشند، اما در واقع این انرژی پر جنبوجوش، نشانهای از ذهنی پویا و خلاق است. این کودکان غالباً با سؤالات پیدرپی و ایدههای بدیع، جرقههای تفکر را در کلاس روشن میکنند و دیگران را به تفکر و تعمق بیشتر وامیدارند و این معلمان و والدین هستند که با صبری مثالزدنی و عشقی بیپایان، میتوانند این نیروی بیکران را به سمتی سازنده هدایت کنند.